همه امید مادرت بودی | درخواست کردی که از ضارب بگذرید و ببخشید
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۴۷۴۴۰
همشهری آنلاین - حجتالاسلام حسین کاظمزاده: شاید آن لحظات بعد از ضربه قمه روی شریانت که بیهوش شده بودی و کلی خون از تو رفته بود، مادرت را در بیمارستان میدیدی که چطور متوسل به امام زمان (عج) شده و درخواست معجزه دارد. شاید هم خودت واسطه شدی تا در آن دو سال و نیم بین جراحت تا شهادت، مادرت را آماده کنی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
درخواست بخشش ضارب
روزهای آخر مادر را کنار کشیدی و سفت درخواست کردی که از ضارب بگذرید و ببخشید.
تو حتی اجازه نمیدادی که به ضارب، اراذل و اوباش گفته شود، به قول خودت دعوای بین دو رفیق بوده.
تو مربی بودی و این مربیگری را از مادرت آموختی، همان که از بچگی کنار تو بود و با تو ماشین بازی میکرد، پابه پای تو میدوید و... و. تنها یک چیز را تلاش کرد به تو منتقل کند: «باید مسئولیتپذیر بود.»
شاید همین درس مادر مربیات بود که شب حادثه به تو اجازه نداد بیتفاوت از کنار مزاحمت خیابانی آن چند مزاحم بگذری.
آقا مربی نوجوانان
تو مربی نوجوانان مسجد محلهات هم بودی.
آن شب ضربت هم داشتی دو تا از بچهها را به منزلشان میرساندی. وقتی هم خواستی سمت مزاحمها بروی، سفت به بچهها توصیه کردی که جلو نیایند.
اما طاقت نیاوردند و خود را به تو رساندند اما خیلی دیر رسیده بودند و به پیکر غرق خونت رسیدند.
اولین کتاب زندگینامهات را یکی از همین نوجوانان۱۳ ساله نوشت.
خودش خاطره جمع کرد. خودش ویرایش کرد.
خودش چاپ کرد و... مثل خودت بزرگ بودند.
علیآقا، مادرت را که امروز با رفقا، زیارت کردیم، فهمیدم تو یک مربی اصلی داشتی و آن، مادر بزرگوارت بود.
گفت وگوی خواندنی با ۲ جانباز امر به معروف و نهی ازمنکر | اگر خون دل بود ما خوردهایم ... | ضارب را بخشیدم
نشانیهای شهادت در پایتخت | شهیدی که ضاربانش را رفقا صدا میکرد | جرم این شهدا دفاع از ناموس است
فرزند جانباز و برادر شهید
باورم نمیشد که نماز فرزندم را بخوانم
خانمی کنارم ایستاده بود
گفت با شهید نسبت دارید؟
گفتم: مادرش هستم
گفت: به داشتن همچون پسری افتخار کنید، شبی از شبهای اغتشاش که حرامیان بیدلیل به من، فقط چون چادری بودم، حمله کردند و تلاش داشتند چادر از سرم بکشند، تنها حامیام در آن گیر و دار، سلمان شما بود و به تنهایی نگذاشت، یادگار حضرت زهرا (س) را از سرم بردارند.
همان اول مادر شهیدان امیراحمدی ما را با این خاطره، زمینگیر کرد. خانواده تماما اهل جهاد و ایثار بودند.
پدر خانواده، جانباز درگیری با منافقان در سال ۶۰ بود.
در جبهه هم از تیر و ترکش، بینصیب نمانده بود.
در ایام کرونا، بیمار شد و از دنیا رفت.
شهادت با اسلحه آمریکایی
روحالله، نخستین فرزند شهید خانواده بود که نشان شهید امر به معروف را گرفت. قاتلانش برادر را هم تهدید کرده بودند که تو را هم همانطور، افقی خواهیم کرد. الحمدلله به سزای عملشان رسیدند و قصاص شدند. اما این پایان داستان این خانواده نبود، سلمان که در دورههای آموزشی و آمادگی اعزام به سوریه، فعال بود، وقتی متوجه شد که قاعده اعزام این است که فردی از خانواده شهید نباشد، تا یک هفته از خواب و خوراک افتاد. قسمت این بود که خون پاکش برای امنیت کشورش، ریخته شود. شبی از شبهای اغتشاش توسط اغتشاشگران و با اسلحه آمریکایی به شهادت رسید.
کد خبر 756880منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۴۷۴۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
لحظه اعلام خبر شناسایی شهید «فیضی زاده» به خانواده اش
دریافت 39 MB
به گزارش خبرنگار مهر، مهر، شهید محمد شفیع فیضی زاده با آغاز دوران جنگ تحمیلی از طرف سپاه ایلام به جبهه اعزام و در عملیات والفجر ۳ در مهران در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۸ بر اثر اصابت ترکش و گلوله مستقیم دشمن به شهادت رسید.
کد خبر 6092200